TwelverShia.net Forum

Safawid Crime history(it needs Brother Abu Muslim's translation)

0 Members and 1 Guest are viewing this topic.

Ahlus_sunnah

Safawid Crime history(it needs Brother Abu Muslim's translation)
« on: February 20, 2017, 12:44:35 AM »

جنایات شیخ حیدر و شاه اسماعیل
بخاطر حمايت سلطان يعقوب از علما و گسترش علم در مدارس كار و بار شيوخ و خانقاهها كساد شد. مخالفت شيخ حيدر با شاه و درگيري خانقاه اردبيل با مدرسه و علما در گرفت. شيخ حيدر جهادي عليه سني ها آغاز كرد و فتواي وي به همه مريدان رسيد كه : همه سني ها كافر اند ( همه مردم آذربايجان سني بودند). شيخ حيدر به همه مريدان دستور داد كه كلاه قرمز و لباس يك شكل بپوشند كه لقب رسمي قزلباش ( سرخ سر ) را گرفتند. قزلباشان ( شيخ حيدر و مريدان) خود را شيعه ميدانستند. در اين بين 6000 نفر از مريدان شيخ كه در تركيه (آناتولي) بودند به وي پيوستند. شيخ حيدر بواسطه قدرتي كه پيدا كرد شروع به غارتگري و جنايت در روستاها و شهرهاي اطراف كرد. او آنقدر گستاخ شد كه به تبريز حمله كرد ولي در اين راه كشته شد. مردم از شيخ حيدر دل پرخوني داشتند زيرا او جنايات هولناكي را عليه سني ها انجام داده بود، مردم تبريز سر شيخ حيدر را جدا كرده و در شهر گردانند. شاه سه فرزند وي را بنامهاي علي ، ابراهيم، اسماعيل و همسر اش را براي دور بودن از مريدان تاتار به استخر(فارس) فرستاد تا در اسارت خانگي باشند. قزلباشان از ايران گريختند. سلطان يعقوب همان سال درگذشت. درگيري و نابساماني براي جانشيني وي ده سال بطول انجاميد. و اين باعث بازگشت دوباره تاتارها به ايران شد.
دو پسر شيخ حيدر ، علي و ابراهيم به نحو اسرار آميزي در موقعيت هاي مختلف كشته شدند. تاتارها اسماعیل 8 ساله و مادرش را براي فرار از دست شاه ( رستم بيك) به رشت و سپس به لاهيجان منزل كاركيا ميرزا حاكم زيدي مذهب لاهيجان سپردند كه وي از مريدان شيخ صفي الدين بود. ( كاركيا ميرزا هيچ اطلاعي از عقيده جنايتكارانه و جنگ طلبانه قزلباشان نداشت).
اسماعیل فرزند حيدر در سال 866 خورشيدي در اردبيل بدنيا آمد. مادرش مارتا (علمشاه خاتون) بود. قزلباشان به وي لقب شاه اسماعیل دادند و از او يك خداي مطاع ساخته وي را مي پرستيدند. مريدان و مادر شاه اسماعیل هميشه به وي تلقين مي كردند كه سني ها پدرت و پدر بزرگان ات را كشته اند و آنها نجس ، فاسد و جنايتكارن اند آنها حتي امام علي و امام حسين را به قتل رساندند و به نحوي مظلوم نمايي مي كردند . مادر هر شب اين قصه هاي هولناك را براي فرزند اش با آب و تاب خاصي تعريف مي كرد. تا جايي كه شاه اسماعیل فكر مي كرد فقط او و خاندان اش انسان هستند و ديگران نجس يا جنايتكارند و او به عنوان ناجي شيعيان بايد از بقيه انتقام بگيرد. زيرا شاه اسماعیل با دنياي بيرون و مردم در ارتباط نبود (تاتارهاي قزلباش مانع اين ارتباط بودند).
شاه اسماعیل 12 ساله را به خلخال برده و مادرش به اردبيل رفته تا مريدان بيشتري جمع شوند. آواز جهانگيري شاه اسماعیل بر سر زبان قبائل تاتار در تركيه افتاد. كه پس از سه ماه حدود 7000 تاتار جمع شدند. و بيشتر به اميد روزي كه جهادي تاراجگرانه بزرگي در پيش خواهد بود و غنايم بسياري نصيبشان خواهد شد به اردوي اسماعیل مي پيوستند. تاتارها نه زبان ايراني ميفهميدند و نه از تمدن ايراني چيزي مي دانستند. آنها چيزي جزء غارتگري و جنگ و جنايت چيزي نمي دانستند. همه اين دستورات و برنامه ريزي ها توسط سران 9 قبائل تاتار تركيه گرفته ميشد كه همگي به شاه اسماعیل پيوستند.
اولين حمله تاتارها شروع شد، آنها به شروان حمله كرده و شهر راگرفتند. شهرهاي اطراف را نيز تصرف كردند. جنايت در باكو و ديگر شهرهاي شروان بيداد مي كرد( سال 879 خورشيدي). قزلباشان به فكر حمله به ايران افتادند. شاه اسماعیل با توافق با مردم وارد تبريز شد و شهر را گرفت (سال 880 خورشيدي). شاه اسماعیل را به كاخ هشت بهشت بردند و عملا وي در 13 سالگي شاه ايران ناميده مي شد. وي وارد مسجد جامع تبريز شد و بالاي منبر رفت و گفت : از سني مذهب دوري جوئيد و به عثمان و عمر لعنت بفرستيد، كه با سکوت و تعجب و مردم و علما همراه بود( 90 درصد مردم تبريز سني بودند). با توهين شاه مردم خواستند از مسجد بيرون بروند كه شاه دستور قتل آنها را صادر كرد. يك نفر زنده بيرون نرفت و آنروز مسجد به قتلگاه تبديل شد. و از آن پس قتل عام مردم تبريز شروع شد. جنايت وحشيانه تاتار ها چنان بود كه نمونه اش را تاريخ ايران و حتي جهان به ياد نداشت. در دو روز 20 هزار نفر گشته شدند. جنايت آنقدر وسيع بود كه خبرش در مدت كوتاهي به اروپا رسيد.
يك تاريخ نگار اروپايي چنین مي نویسد :
گزارشي بتاريخ دسامبر 1501 درباره پيغمبر جديد ( شاه اسماعیل) از قول مسافريني كه تازه از ايران برگشته اند داده شده كه درباره صوفي 1۴ ساله و ادعاي پيغمبري و خدايي او و ۴۰ خليفه اش كه اعمال مذهبي را از طرف او انجام مي دهند بحث مي كنند.
جالب است بدانيد كه در آن سال اروپا در حال گذار به مرحله جديدي از پيشرفت ها بودكه با كنار زدن ديكتارتورهاي مذهبي صورت مي گرفت. و به كلام ديگر آغاز پيشرفتهاي امروز اروپا بود. ولي كشور ما تازه يك ديكتارتور مذهبي و خونخوار بنام شاه اسماعیل را داشت احيا مي كرد.
تاتارها با اردبيل كه شهر شيخ صفي بود نيز همان كردند كه با تبريز كرده بودند. در اين بين بزهكاران و راهزنان شهر و بيابان نيز به قزلباشان پيوستند و همراه آنان به مال و ناموس مردم تجاوز هاي وحشتناك مي كردند.
قزلباشان ( تاتارها) به هيچ اصول اخلاقي به جزء غارتگري و كشتار و تجاوز پايبند نبودند، لواط يك رسم پسنديده نزد قزلباشان بود. و بيشتر تجاوزشان به پسران جوان آذربايجان بود. و آنچنان كه مي نويسند شاه اسماعیل يكي از لواط گران چيره دست و از ميگساران قهار بود.
شاه اسماعیل قصد تصرف شهرهاي ديگر ايران را كرد كه هر يك براي خود شاه و حاكمي داشتند.
همدان بدست قزلباشان افتاد و آنها همان كردند كه در تبريز و اردبيل كردند. و سپس اصفهان را تصرف كردند. گزارشهاي فاجعه در اصفهان تصوير وحشتناك تري نسبت به فجايع تبريز داشت. آنها سپس راهي شيراز شده و آنجا را تصرف كرده و باز هم دست به كشتار و تجاوز به جان و مال و ناموس كه يكي از شگرد تاتارها براي ترساندن مردم ساير نواحي بود. تاتار ها دختران جوان را از خانه ها بيرون مي آوردند و جلوي ديدگان پدر و مادر و مردم به آنها تجاوز مي كردند تا كسي در برابر آنها مقاومت نكند. و حتي براي تحت فشار گذاشتن و تغيير عقيده دادن حاكمان آن شهرها كه همگي سني بودند، زن و فرزند آنها را عريان مي كردند و در وسط شهر خر نري را آ«اده مي كردند تا ...
كرمان ، لار ، هرموز تسليم شدند. اما باز اين جنايتكاران از جنايت خود در برابر تسليم شدگان نمي كاستند. مردم كازرون و فيروز آباد و كارزين فارس حاضر به تسليم نبودند كه شاه اسماعیل دستور قتل عام آنها را داد. و فقط آن عده از مردم زنده ماندند كه توانسته بودند از شهر بگريزند. و شهر لاغر كه در جغرافيا به عنوان يك شهر مهم آمده است از آن پس از صفحه روزگار محو شد.
قم و كاشان هر دو شيعه مذهب بودند و براي ورود شاه اسماعیل جشن برپا كردند. سپس سمنان و فيروز كوه نيز تصرف شدند. و مردمان اش از دم تيغ گذشتند. ورامين چنان تخريب و كشتار شد كه هيچگاه نتوانست رونق سابق را بيابد. بغداد نيز تصرف شد و به عنوان درسي به مردم سني عراق ، قبر ابوحنفيه را كه مقبره اي مجلل داشت كنده و آنرا با لاشه سگ پر كردند و ...
حال تمام عراق و ايران به جزء خراسان و ماوراالنهر درون قلمرو شاه خونخوار اسماعیل بود.
شاه اسماعیل درصدد حمله به خراسان برآمد. حاكم آن شبيك خان را با نقشه اي گرفته و به قتل رساند و دستور داد جسد اش را خام خام بخورند. اين دستور باعث شد كه بدنش تيكه تيكه گشته و حتي ميان برخي از تاتارها براي خوردن آن درگيري و خونريزي رخ داد. ( زيرا آنها مي خواستند اين را بيان كنند كه حرف شاه اسماعیل حرف خداست و دستور وي نيز دستور خداست و آنرا متبرك مي دانستند.)
سپس نوبت هرات رسيد كه پايتخت خراسان بود. هرات در آن زمان يكي از مراكز مهم فرهنگي ايران و پر جمعيت نيز بود بزرگترين كتابخانه هاي ايران در هرات دائر بود. و بزرگاني چون جامي و استاد بهزاد در آن مي زيستند ( البته جامي چندين سال قبل از ورود قزلباشان درگذشته بود). آنها وارد هرات شدند و مولانا تفتازاني ، بزرگترين و برترين مرجع ديني سني هاي خراسان و سيستان و هندوستان و عثماني و... بود را گرفته و شاه اسماعیل به وي گفت كه تبرا جويد و به عثمان و عمر لعنت فرستد و سني را نجس و كافر بداند. اما وي اين كار را نكرد. سپس شاه دستور داد وي را آرام آرام قعطه قطعه كنند تا زود نميرد و بيشتر زجر بكشد تا ديگر مردم نظاره گر باشند. مدارس و مساجد ويران گشتند.(زيرا وي اعتقاد داشت آن مساجد سني هاست). مردم كشته شدند گور سني ها بركنده شد و ويران گشت از جمله گور جامي ( عارف بزرگ تاريخ ايران)كه سني بود و باز همان بلايي بر سر مردم بيچاره هرات آمد كه بر سر ساير مردم آمده بود. استاد بهزاد چون شيعه بود شاه اسماعیل وي را نزد خود نگاه داشت. شاه اسماعیل پس از چندي به مركز ايران روانه گشت. عبيدالله خان خود را وارث عمويش شبيك خان اعلام كرد و پس از درگيري ها كليه قزلباشان در خراسان را قتل عام كرده و هرات را پايتخت خويش قرار داد. مردم مشهد آنقدر خوشحال بودند كه عبيدالله خان شهر آنها را از قزلباشان خالي كرده است جشن گرفتند . اما اين موضوع زياد طول نكشيد. شاه اسماعیل به خراسان لشكر كشي كرد، عبيدالله به هرات فرار كرد . شاه اسماعیل بلايي تاريخي بر سر مشهدي ها بخاطر حمايت از عبيدالله در
آورد كه وقتي جناياتشان را ميخوانيم جسم وجان آدم به لرزه مي افتد اما قزلباشاشان نتوانستد به هرات دست يابند

(Iqbal Abbas Atashian,History of Iran after Islam)

MuslimK

  • *****
  • Total likes: 255
  • +11/-0
  • یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
    • Refuting Shia allegations everywhere
  • Religion: Sunni
Re: Safawid Crime history(it needs Brother Abu Muslim's translation)
« Reply #1 on: February 23, 2017, 06:16:53 PM »
Salam bro,

I think I translated something similar and it is posted on this blog:
https://islamistruth.wordpress.com/2014/03/10/crimes-of-safavids-in-azerbaijan-iran-and-khorasan/
در خلافت میل نیست ای بی‌خبر
میل کی آید ز بوبکر و عمر
میل اگر بودی در آن دو مقتدا
هر دو کردندی پسر را پیشوا

عطار نِیشابوری

www.Nahjul-Balagha.net | www.TwelverShia.net | www.ghadirkhumm.com

 

Related Topics

  Subject / Started by Replies Last post
5 Replies
3266 Views
Last post March 30, 2015, 03:55:19 PM
by Optimus Prime
6 Replies
3662 Views
Last post June 18, 2015, 10:06:07 PM
by Hani
3 Replies
1891 Views
Last post August 20, 2016, 10:27:37 AM
by Farid
1 Replies
1706 Views
Last post November 07, 2017, 05:59:25 AM
by Farid